مبناي تفاوت، نقش پذيري در خانواده و جامعه
اساسي ترين تفاوت ميان زن و مرد، تمايز دستگاه تناسلي آنها از يكديگر و عوارض آن است و تفاوت در نقش جنسي هر يك از زن و مرد، منشاء تفاوت در ارزش عمل آنها نيست گرچه منشاء برخي تفاوت ها در حقوق و وظايف باشد. با بررسي فيزيولوژي انسان به تفاوت هايي در سه عرصه مي رسيم:
1- بعد روحي و رواني 2- بعد جسماني 3- بعد ذهني
]تفاوت هاي ميان زن و مرد از جنبه هاي جسمي و عقلي و رواني و تأثيرهاي آن دو بر يكديگر توجه فلاسفه جديد و قديم را به خود مشغول داشته است.
فزوني جنبه عاطفي زن بر مرد از ابتداء مورد توجه بوده است و شايد يك دليل آن اين باشد كه خداوند زن را براي ايفاي نقش مادري مهيا ساخته و ملاك حفظ حيات زوجيت و زناشويي او را در مؤنث بودنش قرار داده است.[10
هر موجودي بايد در چارچوب هويت وجودي و كيان انساني خويش، به تلاش بپردازد.
«قوانين فيزيولوژي نيز همانند قوانين جهان ستارگان سخت و غيرقابل تغيير است و ممكن نيست تمايلات انساني در آنها راهي پيدا كند.»11
در بحث «اختلاف در روح و روان» بنا به نظر ويل دورانت: «زن از مرد شكيباتر است گرچه شجاعت مرد در كارهاي خطير و بحراني زندگي بيشتر است اما تحمل دائمي و روزانه زن در مقابل ناراحتي هاي جزيي بي شمار بيشتر است. جنگ جويي زن، در وجود ديگري است. زن سرباز را دوست دارد و از مرد توانا خوشش مي آيد، در مشاهده قدرت، نوعي عامل خوشي فرودستانه او را تحريك مي كند12.
بعبارت ديگر، تفاوت هاي جسمي و رواني ميان زن و مرد، بعلت نقش متفاوتي است كه آنها در خانواده و جامعه، ايفاء مي كنند و هر يك به اسباب و امكانات و استعدادهاي متناسب با نقش خود، مجهز شده اند.
اينك به بيان بعضي از اختلافات روحي رواني زن و مرد با استناد به ملاحظات علمي و كشف تجربي دانشمندان مي پردازيم.
- عواطف و احساسات: زن از مرد، عاطفي تر است و با اين سرشت به دنيا مي آيد و زندگي مي كند 13 و به ارتباط هاي عاطفي علاقه نشان مي دهد. احساس محبت در دختران بيش از پسران است14.
وقتي نگاه به عواطف و احساسات بين زن و مرد مي كنيم به عدالت و نظم و تدبير خداوند در خلقت بيشتر پي مي بريم زيرا خداوند، زن را براي مادري و فرزنددار شدن برگزيده و باتوجه به برتري حالات روحي عاطفي و احساسات او چنين انتخابي براي او بهترين انتخاب بوده است و تنها زن با چنين روحياتي از عهده اين مسئوليت برمي آيد. عشق و علاقه مادر به فرزند و تحمل تمامي مشكلات فرزند از ابتدا بارداري تا به انتها همه نشأت گرفته از آن حالت زن مي باشد.
بعبارت ديگر، در اينجا نيز تفاوت حقيقي، منشاء تفاوت حقوقي شده است. بعنوان مثال شايد نظريه تفاوت در حكم «جهاد» يا «قضاوت» ميان زن و مرد، به همين علت باشد كه زن، طبعاً حساس تر و عاطفي تر از مرد مي باشد در جريان قضاوت طبيعتاً، بيشتر تحت تأثير عواطف روحي و رواني قرار مي گيرد و از جمله به همين سبب، تكليف قضاوت و يا جهاد از دوش زنان برداشته شده است. برخي تفاوتهاي رواني و روحي ديگر را مي توان چنين برشمرد:
- استرس: معمولاً بين 10تا 15% مردان از فشار رواني رنج مي برند حال آنكه اين رقم درمورد زنان به 21% مي رسد15. اگر زنان، به مراتب بيش از مردان دچار بحران رواني و استرس مي شوند پس بسيار منطقي است كه اسلام، زنان را كمتر درگير مسئوليت هاي حاد اقتصادي و اجتماعي كرده باشد و مثلاً مسئوليت تأمين مخارج خرج خانه و انجام تكاليف پرتنش اجتماعي در بيرون از منزل را به عهده مرد گذارده باشد. زيرا اين مسايل معمولاً همراه نگراني و استرس هاي دروني مي باشد و زن از حساسيت و آسيب پذيري بيشتري در اين حوزه، برخوردار است و شايد از جمله به همين دليل نيز باشد كه برخي مسئوليت هاي حاد اجتماعي را خداوند از زنان، نخواسته است.
- گرايش معنوي: «گرايش قلبي به دين در ميان زنان بيشتر از مردان مشاهده مي شود و زنان، مسايل روحي و معنوي را با روان خود، سازگارتر مي يابند.»16
زن، از احساس دروني قوي تري نسبت به مرد برخوردار و همين حالت در نوع گرايش وي به دين و معنويت، نيز اثر مي گذارد زيرا گرايش به دين، يك امر فطري است كه در نهان هر انساني گذارده شده و ظهور اين حالت فطري (گرايش به عبوديت و الوهيت) در همه افراد، يكسان نمي باشد بلكه زن به عنوان انسان حساس تر، اين حالت را سريعتر و برجسته تر در خود، بروز مي دهند.
البته اين قوت گرايش قلبي در زنان، مانع از «معرفت و شناخت ديني در زنان نيست و چه بسا حتي زناني نسبت به مردان، قدرت درك ديني بيشتري نيز داشته باشند چنانچه در روايتي از امام صادق(ع) آمده است كه از برتري درك و شناخت زنان در مواردي سخن گفته است:
«ربّ امرأه أفقه من رجل...» چه بسا زناني كه در دين شناختي ژرف تر از مرد دارد17.
¤ برخي تفاوت هاي ديگر...
تفاوت هاي جسماني مهمي نيز ميان زن و مرد وجود دارد كه حتي شامل ادراكات حسي آن دو مي شود بعنوان نمونه، مثلاً در موضوع حواس پنج گانه، ميان زن و مرد، اختلافاتي وجود دارد از آن جمله در حس بويايي، مرد بالغ نسبت به بعضي از بوها بي تفاوت است درحالي كه زنان نسبت به همان بوها حساسيت نشان مي دهند و به طور عمومي، حس بويايي در زنان، تيزتر از مردان است 18.در حس بينايي، مردان از زنان، قوي ترند19. و از نظر حس چشايي، نوزادان دختر به محلول هاي شيرين، علاقه بيشتري از خود نشان مي دهند و زنان به مزه هاي ترش، حساس ترند20.
به طور كلي از لحاظ جسماني به طور متوسط، مرد، درشت اندام تر -بلندقدتر- خشن تر از زن است. صداي زن، نازكتر و رشد بدني و ضربان قلبش سريع تر و مقاومت وي در مقابل بيماري، بيشتر از مرد است. زن زودتر به مرحله بلوغ مي رسد و زودتر از نظر توليد مثل از كار مي افتد. مغز متوسط مرد بزرگتر از مغز متوسط زن است ولي با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموع بدن، مغز زن، بزرگتر است.
از لحاظ رواني، ميل مرد به ورزش - شكار و كارهاي پرحركت، بيش از زن است. احساسات مرد، مبارزه جويانه تر و متجاوزانه تر و احساسات زن، صلح جويانه تر و آرامتر است. زن از توسل به خشونت درباره ديگران و خود، بيشتر پرهيز مي كند و لذا خودكشي در مردان، بيشتر و خشن تر مي باشد. احساسات زن از مرد، جوشان تر، سريع الهيجان تر و در عين حال، بي ثبات تر است. زن نسبت به مرد، محتاط تر، ترسوتر و تشريفاتي تر بوده و به زينت و آرايش، علاقه بيشتري دارد و احساسات مادرانه از دوران كودكي در او نمودار مي شود، زن در علوم استدلالي و عقلي خشك، به پاي مرد نمي رسد، اما در مسائل ذوقي و احساسي، مثل ادبيات، نقاشي و... دست كمي از مرد ندارد. قدرت كتمان راز در مرد، بيشتر از زن است و اسرار ناراحت كننده را در درون خود حفظ مي كند. از نظر مرد، خوشبختي، به دست آوردن مقام و شخصيتي قابل احترام در اجتماع است اما از نظر زن، بدست آوردن قلب يك مرد، و نگهداري او براي تمام عمر نهايت خوشبختي محسوب مي شود.
از نظر احساسات نسبت به يكديگر، مرد، خواستار تصاحب شخصي زن و زن، خواستار تصاحب دل مرد و تسلط بر قلب اوست. زن از مرد، شجاعت و حمايت مي خواهد و مرد از زن، زيبايي و دلبري. زن بيش از مرد قادر است بر شهوات خود، مسلط شود. شهوت مرد، ابتدايي و تهاجمي است و شهوت زن انفعالي و تحريكي است. مرد مظهر عاشقي و زن، مظهر معشوقيت است. احساسات مرد، طالبانه و احساسات زن، مطلوبانه است. مرد، جهانگير و زن، مردگير آفريده شده است.
تاريخ روابط زن و مرد را فقط از نظر حس استخدام و اصل متنازع بقا تفسير مي كند در صورتي كه پيوندي بالاتر از شهوت پايه وحدت زوجين را تشكيل مي دهد كه قرآن كريم از آن به نام مودت و رحمت ياد كرده است:21
«و من اياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه» و يكي از نشانه هاي خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان زوجي بيافريند كه در برابر او آرامش يافته، با هم انس گيريد و ميان شما دوستي و مهرباني برقرار نمود.» (سوره روم/آيه 21).
نظرات شما عزیزان: